خود درگیری

ساخت وبلاگ

منو خواهرام انقد خونه پدر بااخلاقای خاص پدر زجر کشیدیم که اگه شوهرامون سرمونو ببرن هم حاضر نیستیم طلاق بگیریم برگردیم اونجا

اگه من برگردم دوروزه از افسردگی میمیرم

فعلا خداروشکر خونه خودم بهتره ارامشش بیشتره

بابامو خیلی دوسدارم اما بعضی اخلاقاش ادمو روانی میکنه درعین حال دلسوزه..

من چرازود ازدواج کردم ؟؟از محیط خونمون نفرت داشتم افسردگی میگرفتم

کمبود محبت و کمبود توجه خیلی شدید داشتم

کسی مارو کافیشاپ و رستوران نمیبرد

برای خرید یه دست مانتو شلوار باید عذاب میکشیدیم

الان ک توخونه خودم دراز کشیدم و بدبختیایی ک اینجا گذروندمو بالا پایین میکنم میبینم حداقل اینجا یکم ارامشش بیشتره.

نصف دغدغه هام حلشده ...کمبود محبت ندارم خیلی سخت بود همه چی

بااینکه اوایل زندگیم من خیلی اذیت شدم خیلی خیلی اخلاق شوهرم بد بود و مقدار زیادیش برمگیشت ب سن کمش و کم تجربگی و بی پولیش خیلی ما بابت مشکلات اقتصادی اذیت شدیم خیلی دعواها کردیم ناخواسته الان خیلی بهتر شده خداروشکر

دردنوشته های یک روانشناس شهریوری ...
ما را در سایت دردنوشته های یک روانشناس شهریوری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahrivari1393a بازدید : 26 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1402 ساعت: 20:14