کسی برام تولد نگرف کادو هم مسلما نگرفتم عصر از خاب پاشدم میگم بابا شیرینی گرفته لااقل دهنمون شیرینشه خخخ مامانم گفت نه و زنگید بگیره
شیرینی ها هم انقد کهنه بود ک فحشی نثار جد شیرینی فروش کردم
خلاصه ک عجیب حالم گرفتس و چشمه اشکم هرلحظه در حال جوشیدن بود و جلوش رو میگرفتم
تقصیر منه ک از همه توقع دارم
کلا هیچکی امروز منو ادم حساب نکرد حداقل دورهم جمع بشیم
بیخیال میگذره :/
دردنوشته های یک روانشناس شهریوری ...برچسب : تولدم, نویسنده : shahrivari1393a بازدید : 192