احساس افسردگی شدید دارمشبها خاطرات بد گذشته میاد توسرم و گریه میکنم از بارداری میترسم بارداریم استراحت مطلقه ومن همش باید بخابم دلم نمیخواد دیگه چیزی تعریف کنم بخوانید, ...ادامه مطلب
امروز تولدش بودخواستم سیم قبلمو بذارم روگوشیم شایدپیام بده گفتم بیخی ...خاستم بهش تبریک بگم بازم بیخیال شدم گفتم بره ب درک ...فقط خیلی خستم خیییییییییلی ...چقدراحت فراموش شدم ..خیلی راحت ..فکرشم نمیکردم ...خیلی خوب نقش بازی کرددمشگرم ..وقتی کنارش گذاشتم خیلی سختی کشیدم هرشب گریه تا دوهفته ..چقد من الپرازولام خوردم ک نفهمم...چقد اذیتم کرد ..هنوز ک هنوزه ازخواب میپرم ..هیچوقت فک نمیکردم یروزی انقد ازش بترسم انقد ازش فرار کنم انقد ازش بدم بیاد انقد حالم ب هم بخوره ازش ...امیرتتلو گل گفت :حتی اونکه ک میمرده واست اگه همین الان بره ممکنه چنتا جملش ک خیلی تو ذهنم م,خاطرات شیرین اما تلخ,خاطرات تلخ اما شیرین از آمپول زدن,خاطرات تلخ اما شیرین شیاف,خاطرات تلخ اما شیرین از امپول,خاطرات تلخ اما شیرین جدید,خاطرات تلخ اما شیرین آمپولی,خاطرات تلخ اما شیرین از شیاف,خاطرات تلخ اما شیرین شیاف گذاشتن,خاطرات تلخ اما شیرین 2,خاطرات تلخ اما شیرین تزریقات ...ادامه مطلب